تحقیق شامل یك چكیده، پیشگفتار و مقدمه ای در باب عكاسی و پنج فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عكاسی – خواستگاه عكاس، گزینش كادر و زیبایی شناسی عكس می باشد در پایان یك فهرست منابع و مآخذ و یك گزارش عملی درج شده است نگارنده خود معتقد است كه این دو مقالة نظری پیچیده، اما در عین حال مهماند نظریه ژاك لكان درباره فرآیند بینایی و نظریة رولان بارت در
قیمت فایل فقط 29,900 تومان
پیشگفتار:
مطلبی كه به دنبال می آید، رساله نظری نگارنده است. این تحقیق به بررسی نگاه، جایگاه دیدن و فرآیند بینایی در هنر عكاسی می پردازد.
از گذشته تا كنون برای نگارنده این سوال مطرح بود كه عكاس به عنوان هنرمند چگونه جهان رودرروی خود را گزینش میكند. این دغدغه از ابتدای تحصیل ذهن مرا به خود مشغول كرد. در سال آخر تحصیل هنگامی كه جهت انتخاب پروژه پایاننامه به استاد راهنمایم رجوع كردم، موضوع خود را به ایشان گفته و ایشان عنوان نگاه و معنا در عكاسی را برای من انتخاب كردند و از من خواستند تا به مطالعه این موضوع بپردازم. پس از یافتن چند منبع و پیگیری در مورد چند عكاس و چند نظریه پرداز در حوزه هنر و عكاسی موضوع پیشنهادی را پذیرفتم و شروع به فعالیت كردم.
رسالة مذكور دارای بحث بنیادی و نظری است. عكاسان هنگام ثبت عكسهای خود به جهان بیرون از دوربین و یا به تعبیری به جهان رودرروی دوربین از طریق اندیشة درونی و عنصر بینایی یعنی چشمها دست می یابند. هنر عكاسی هنر عینی است و در مرحله رؤیت، عكاس تصویر خود را ثبت می كند – در این فرآیند چشمها عمل نمی كند بلكه جهان، جهان عكاس كه همان گذشته، حال و تجربیات و نحوة اندیشیدن اوست كه در سطح عكسها مؤثر است. مبنای این تحقیق نظری بر دو مسئله دستگاه بینایی و لحظة رویت و گزینش كادر و ثبت تصویر استوار است.
تحقیق شامل یك چكیده، پیشگفتار و مقدمه ای در باب عكاسی و پنج فصل تحت عنوان دستگاه بینایی و دیدن در عكاسی – خواستگاه عكاس، گزینش كادر و زیبایی شناسی عكس می باشد. در پایان یك فهرست منابع و مآخذ و یك گزارش عملی درج شده است. نگارنده خود معتقد است كه این دو مقالة نظری پیچیده، اما در عین حال مهماند. نظریه ژاك لكان درباره فرآیند بینایی و نظریة رولان بارت در زمینة عكاسی همچنان برای من سنگین، اما قابل احترام است. بدیهی است می بایستی حوزة مطالعات دانشجویان عكاسی و همچنین خودم گسترش یابد تا این گونه موارد را بیشتر درك كنیم.
اندیشه انتقادی در باب عكاسی در سدهی بیستم، بحثهایی در قبال قبول عكاسی به عنوان یك شكل هنری درابتدای این قرن، آثاری در بارة تأثیر عكاسی بر رسانههای هنری قدیمیتر، تحول تاریخ این رسانه و آثار آخر نویسندگان و در راستای ارائهی نظریهی در باره این رسانه را در بر میگیرد.
بسیاری از آثار متأخر در زمینة عكاسی معطوف به جریانهای گوناگون اندیشهی پسیمدرن در راستای شالودهشكنیمدرنیسم در هنر است.
در نظر نویسندگان و هنرمندانی كه این آثار اخیر را عرضه كردهاند، پسی مدرنیسم را بحرانی در فرآیند بازنمایی غربتعریف كرد و عكاسی نقش بسیار مهمی را در آن ایفا كرده است.
بسیاری از نظریهپردازان مطرح حوزهی عكاسی را به خاطر سرشت بینا رشتهاییاش مورد توجه قرار میدهند. شاید تنها خصلت غالب این رسانه انعطافپذیریاش باشد. این نكته با كاربردهای گوناگون این رسانه در عرصة فرهنگروشن میشود. كاربردهایی كه تنها بخش اندكی از آنها وجهی هنری دارند.
نخستین تاریخ جامع عكاسی بو مونت نیوهال بود. به عنوان كاتالوگ نمایشگاهی در «موزه هنر مدرن» با نام «عكاسی: 1937-1839» نوشته بود، كه نقش بسیار مهمی در مورد پذیرش قرارگرفتن عكاسی به عنوان یك شكل هنری مشروع ایفاكرد.
در اوایل سده بیستم، شكافی میان دو گونه عكاسی در آمریكا پدید آمد؛ گونهیی كه از خصلت اجتماعی این رسانه بهرهمیگرفت و گونهئی كه با برداشت نابگرایانهی عكاسی «هنری» همخوان بود.
این شكاف موجود میان عكاسی هنری و عكاسی مستند رویارویی دو اسطورهی عامیانه یكی نمادگرا و دیگریواقعگراست.
در كار نابگرایان، از آن جا كه هنر بیان حقیقت درونی به شمار میرود عكاسی یك نهان بین است. اما در عكاسیمستند عكاس یك شاهد و عكس گزارشی از حقیقت تجربی است.
در اروپا عكاسان اجتماعی، كارشان را بر پایهی واقع گرایی طبقاتی استوار كرده بودند. والتر بنیامین از نخستیننظریهپردازانی بود كه در بستری سیاسی در باره عكاسی دست به قلم برد. او تأثیر تكنولوژی بر شاخههای مختلف هنر را مورد توجه قرار داده است. با تكثیر مكانیكی كه به واسطة عكاسی امكانپذیر شد اقتدار اثر هنری، یا به تعبیر بنیامین«هاله»ی بیهمتای آن از بین میرود. حال انبوه نسخههای بدل جای نسخهی اصل را میگیرد. یكی از عمیقترین عواقب تكثیر مكانیكی برای هنر كه بنیامین در مقابله خود به آن پرداخته رسیدن به این تصور میباشد كه هنر دیگر مبتنیبر آئین نبوده، بلكه بر پایهی سیاست استوار شده است. اساس این تصور را كاهش فاصلهی موجود میان بیننده و اثرهنری تشكیل میداد. با افزایش دسترسپذیری اثر هنری، ارزش آئینی آن كاهش مییابد.
سرآغاز اندیشهی پسیمدرن در هنر را میتوان در ساختارگرایی و پساساختارگرایی به ویژه در نوشتههای رولان بارت یافت. نوشتههای بارت اهمیت خاصی در زمینهی عكاسی و تكوین یك «نظریهی عكاسی» دارند. بارت در مقالهی «پیامعكاسانه» (1961) «نوع» خاصی از عكاسی یعنی عكاسی مطبوعات را مورد بررسی قرار میدهد. جریانهای تازه دنیای هنردر اواخر دههی هفتاد عكاسی را در محور نقدهای خود بر مقولهی «بازنمایی» قرار دادند. این روی كرد متخصصان هنرمفهومی به عكاسی در اواخر دههی شصت و در دههی هفتاد، اساساً از اشتیاقی مدرنیستی به خلق هنری نشأتمیگرفت كه برداشتهای سنتی از ماهیت هنر را متزلزل میسازد.
«دامنهی تأثیرگذاری هنر مفهومی حوزههای سنتیتر عكاسی را نیز فرا گرفت. اگرچه عكاسی به عنوان یك شكل هنریمدرنیستی پذیرفته شده بود، مقتضیات این هدف، یعنی خلوص و خودآئینی عكاسی به عنوان یك رسانه، دیگر از جملهمسائل مطرح در دنیای هنر به شمار نمیرفتند. جالب آن كه توجه فزاینده به این رسانه به نوبهی خود ارزش اقتصادیآن در دنیای هنر را افزایش داده است. محوریتیابی عكاسی به این معنا است كه عكاسی دیگر چون گذشته در دنیای هنر غریبه نیست. در دههی هشتاد دنیای هنر به طرز فزایندهیی به عكاسی به عنوان راهی برای برقراری تماس تازهیی باامور اجتماعی و درنتیجه به عنوان وسیله برای جانبخشی دوباره به كالبد هنر توجه نشان داد. عكاسی در اكثر آثار ایندوره محملی برای نقد محسوب میشود؛ آثار اولیه سیندی شرمن معطوف به راهیابی به نوع نگاه عكسهای فیلمهایهالیوودی به منظور افشای ایدئولوژی عامل در آنها بود.
قیمت فایل فقط 29,900 تومان
برچسب ها : دستگاه بینایی , ژاک لكان , Jacgues Lacan , دیدنازدیدگاه ژاك لكان , چشم روشنایی , رولان بارت , Roland Barthes , رویت در عكاسی از دیدگاه رولان بارت